غم به جراحت می ماند .یکباره می آید اما رفتنش ،التیام یافتنش و خوب شدنش با خداست .
در این میانه نمک روی زخم و استخوان لای زخم و زخم بر زخم،حکایتی دیگر است . حکایتی که نه می شود گفت و نه می توان نهفت .
حکایت آتشی که می سوزاند ، خاکستر می کند اما دود ندارد،یا نیاید داشته باشد.
همه را بخاطرت تحمل می کنم(داداشم)....